(بامیان- ۱۹ عقرب ۱۳۹۷)
……………..
﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾
جلالتمآب داکتر محمد اشرف غنی رئیسجمهوری اسلامی افغانستان، اعضای محترم کابینه و هیأت عالی رتبه حکومت مرکزی، والی محترم بامیان، اعضای محترم شورای ولایتی، نهادهای مدنی، شورای علما، استادان، جوانان، خانم ها و آقایان! السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
در ابتدا از مردم شریف بامیان به خاطر حضور و پذیرایی گرم و از جناب والی فعال و پرتلاش بامیان آقای طاهر زهیر و هیأت رهبری ولایت تشکر میکنم و همچنین از طرف خود و از طرف شما حضار گرامی، به جلالتمآب رئیسجمهور خوش آمدید میگویم و مقدم ایشان را در شهر تاریخی و باستانی بامیان گرامی میدارم.
همچنین تشکر میکنم از مردم شریف دایکندی که دیروز در خدمت شان بودیم و یک دیدار و گفتگوی بسیار سازنده و یک سفر بسیار با دستاورد داشتیم. مردم ما در دایکندی و بامیان از عقلانیت، مدنیت، نظم، آگاهی، رشد سیاسی و توانایی بالای تحلیل و درک اوضاع کشور و منطقه و جهان برخوردار شده اند. من از این میزان بالای هوشیاری و توانمندی گروه های مختلف مردم مخصوصا زنان، جوانان، علما، شوراهای مردمی و ولایتی و نهادهای مدنی بر خود میبالم و در برابر مردم عزیزم کرنش میکنم. امروز در بامیان باستان از زبان دو جوان نماینده جوانان و نماینده جامعه مدنی بامیان، زیباترین سخنان را در این مجلس شنیدیم. از جامعه مدنی آگاه، توانمند، آزاداندیش و پایبند به دموکراسی، عدالت و حقوق شهروندی بامیان صمیمانه تشکر میکنم که زبان گویای مردم هستند. ما در حکومت همه ما به شمول جناب رئیسجمهور و من به تمام معنی از جامعه مدنی افغانستان به خاطر نقش سازنده شان نه تنها تشکر و تقدیر میکنیم، بلکه در هر مناسبتی حمایت بی دریغ خود را اعلام کرده ایم.
جلالتمآب رئیسجمهور! مسایل مهم ملی و سیاسی را جناب شما به تفصیل بیان خواهید کرد. من با اجازه شما میخواهم امروز در سه بخش، در ابتدا به دور از سیاست، اندکی از تاریخ و تمدنکهن بامیان سخن بگویم و بعد هم چند اولویت مهم بامیان و در آخر هم چند اولویت اصلی در مطالبات مردم هزاره را در حضور این جمع با شما در میان بگذارم.
یک- تمدن بامیان باستان:
بر اساس اسناد تاریخی، در اوایل قرن اول مسیحی طایفه ای به نام کوشانیها که از آسیای میانه بودند و با ترکان هم خویشی داشتند، بر کابل مسلط شدند و آن را پایتخت خود ساختند و از همین جا قدرت شان را بر سراسر شمال باختری هند و بیشتر آسیای میانه گسترش دادند. در زمان یکی از پادشاهان بزرگ این سلسله، معروف به کانیشکای کبیر، هنر و علوم در این منطقه پیشرفت چشمگیری کرد و مخصوصا پیکرتراشی یونانی- بودایی از زیباترین شاهکارهای این دوره است. کانیشکا در برابر همه ادیان بردبار بود و خدایان و آیینهای گوناگون را آزمود و سرانجام آیین بودایی را برگزید و فرمان داد تا شورای بزرگی از متألهین بودایی گرد آیند. این شورا که در تاریخ آیین بودا به چهارمین شورا معروف است، تشکیل شد و سه صد هزار گفتار را در فلسفه بودایی ساختند و این آیین را با نیازهای عاطفی تودههای پایین تر جامعه هماهنگ کردند. در این شرایط است که بامیان به عنوان یک مرکز بزرگ آموزشی آیین و فرهنگ و تمدن بودایی و به عنوان مهم ترین عبادتگاه این آیین ظهور میکند.
هیوان تسانگ یا یوان چوانگ مشهورترین سیاح بودایی چینی در اوایل قرن هفتم میلادی از چین به سمرقند و تاشکند آمد و بعد به کابل و بامیان و با عبور از کوههای هیمالیا به هند رفت. او در سفرنامه اش از بامیان و از پیکره های عظیم بودا و انبوه راهبان بودایی در بامیان، حیرت خود را ابراز میکند و از یک مجسمه خوابیده بودا به طول ۳۰۰ متر در میان دو مجسمه دیگر یاد میکند. این دو مجسمه به نام صلصال و شهمامه به طول ۵۳ متر و ۳۵ متر، در طول قرون سوم و چهارم میلادی ساخته شدند که ساخت هر کدام صد سال طول کشید.
گفته شده که قبل از این مجسمه ها شهر ضحاک و قلعه تاریخی آن ساخته شده که عمری دوهزار ساله دارد و گفته شده که تنها در مطبخ یا آشپرخانه آن ده هزار نفر کار میکردند. در کنار شهر ضحاک، غاری وجود داشته که زین العابدین شیروانی در کتاب ریاض السیاحه در سال ۱۲۲۱ هجری گفته که: سه روز را با ۱۶ نفر ملازم داخل غار گشتیم و تمامی آن را ندیده بیرون آمدیم و آنچه مشاهده شد قریب دوازده هزار خانه و هزار باب دکان و مشتمل بر چندین چهار سوقهای رفیع و صفه های منیع بود که به طرز بدیع ساخته شده که عقل از دیدن آن مدهوش میشود. بعدها در کنار این آثار، شهر دیگری به نام غلغله ساخته شد. گفته شده در آن دوره ها در بامیان بیش از دو هزار سموج وجود داشته است.
این شهر آباد با این پیشینه پر افتخار یکبار در زمان حمله چنگیزخان نابود شد و او به بهانه کشته شدن نواسه اش موتوجن این شهر را با خاک یکسان کرد، اما مجسمههای بودا به عنوان بزرگترین نشانه تمدن تاریخی بامیان همچنان در طول تاریخ استوار باقی ماند ولی متأسفانه این دو شاهکار تاریخی، این بار در ۹ مارچ ۲۰۰۱ (۱۳۷۹خورشیدی) توسط لشکر جهل و توحش دیگر یعنی لشکر طالبانی تخریب شدند.
به نظرم بامیان تاریخی نه تنها برای افغانستان یک مرکز بزرگ تمدنی و فرهنگی بوده، بلکه بخشی از تمدن منطقه نیز مرهون بامیان است. فرهنگ و آیین بودایی از همین جا و از بامیان، از طریق جاده ابریشم راه به سوی چین باز گشود و امپراطور چین در آن زمان به حضور پادشاه کوشانی سفیر اعزام میکرد. مذهب بودا از طریق راه ابریشم به سین کیانگ، سپس به دونگ هوانگ ولایت گانسو و مناطق دیگر چین رواج یافته است. غارهای بودایی باقی مانده در امتداد جاده ابریشم بسیار فراوان است، مانند: غار موگائو در دونگ هوانگ گانسو که بزرگترین و کاملترین آثار بودیسم در جهان به حساب میآید که در سفر ماه گذشته به ولایت گانسوی چین این غارها و مجسمههای بودایی را از نزدیک مشاهده کردم و دریافتم که آن آثار در قبال آثار بامیان بسیار ناچیز است اما آنان بسیار به خوبی حفظ و مراقبت کرده اند و ما متأسفانه نه تنها مراقبت نتوانسته ایم که به دست خود ویران ساخته ایم. گانسوی چین به همین مناسبت با بامیان خواهر خواندگی دارد.
تعلیمات آیین بودایی مشتمل بر چهار حقیقت عالی و پنج دستور مهم اخلاقی بود که تأثیرات روانی و اخلاقی شگرفی بر مردم بامیان و افغانستان و دنیای آن زمان بجا گذاشت. یکی از اصول بسیار مهم اجتماعی بودیسم این بود که: (هرگز دشمنی با دشمنی از میان نمی رود. تنها با نادشمنی از میان میرود. پیروزی بر دیگران کینه به بار می آورد چرا که جانب شکست یافته رنج میکشد. آن کس، آرام و نیک بخت میزید که اندیشههای پیروزی و شکست را رها کرده باشد.)
واقعا این یک اصل بسیار آموزنده است که انسانها فکر پیروزی بر همدیگر و شکست از همدیگر را از کله و مغز خود دور کنند. این تعلیمات آموزنده که البته تا حدودی جنبه انفعالی و انزواطلبی در آن بیشتر بود، با آمدن فرهنگ اسلام، حالت فعال و ایجابی و اجتماعی پیدا کرد و در کنار اصل مهم نادشمنی، رعایت حق و عدالت و ظلم ستیزی نیز افزوده شد. اسلام آمد و گفت: «و تعاونوا علی البر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان (مائده/۲) یعنی در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید و هرگز در راه گناه و تعدی همکاری نکنید». و همچنین گفت: «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا ان الله لایحب المعتدین. (بقره/۱۹۰) یعنی: در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما میجنگند و تجاوز و تعدی نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد». و همچنین گفت: «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم (بقره/۱۹۴) یعنی: اگر کسی بر شما تجاوز کند تنها به همان اندازه و مانندی که بر شما تجاوز کرده بر او تجاوز کنید و نه بیشتر».
حضار گرامی!
بدین ترتیب بامیان به عنوان قلب افغانستان و به عنوان یک مرکز تمدنی جایگاه خود را در طول تاریخ حفظ کرد و به طور خلاصه همان طوری که پیشتر در یک جلسه دیگر خواهر ما خانم رستمیان با تعبیر بسیار زیبا بیان کردند، بامیان یادگاری از شکوه و عظمت تاریخ و تمدن گذشته افغانستان و منطقه و جهان است بامیان در یک قرن اخیر هم دانشمندان و علما و شخصیتهای بزرگی از این خطه ظهور کردند مثل آیت الله شیخ موسی عالمی بامیانی، آیت الله مرحوم غلام علی محمدی بامیانی، آیت الله سید حسن رئیس یکه ولنگی، مرحوم نرگس خان پنجاب، استاد مرحوم قربانعلی عرفانی و دهها شخصیت مبارز و مجاهد دیگر و در رأس آنان استاد شهید عبدالعلی مزاری که ریشه خانوادگی ایشان نیز به ولسوالی ورس این ولایت باز میگردد. این ولایت در دوره جهاد نیز همیشه از تسلط دشمنان اشغالگر آزاد بود و به مرکز وحدت طلبی و انسجام مردم ماحول خود تبدیل شد و بزرگترین جریان وحدت طلبی در میان مردم هزاره و شیعه به رهبری استاد مزاری شهید وحدت ملی از همین جا ظهور کرد و امروز هم واقعا بامیان نمادی از صلح و مدنیت و فرهنگ و هنر است و حضور جمع غفیری از استادان، محصلان، علما و طلاب در بامیان آینده درخشانی را نوید میدهد مخصوصا پوهنتون بامیان که به تدریج به یکی از مراکز معیاری آکادمیک افغانستان تبدیل میشود و بر شکوه علمی این ولایت خواهد افزود.
دو- اولویتهای انکشافی در بامیان:
جناب رئیسجمهور! در بخش اولویتهای انکشافی به تفصیل سخن نمیگویم. شما بهتر از هر کسی دیگر اطلاع کافی دارید. از باب یادآوری پنج محور مهم را فهرست میکنم:
۱٫ انرژی برق حیاتی ترین نیاز این ولایت است که خوشبختانه اکنون در جریان این سفر میمون شما یک پروژه مهم انتقال و توزیع برق تهداب گذاری شد و امیدواریم با تکمیل شدن این پروژه گام نخست به سوی توسعه بنیادی بامیان برداشته شود.
۲٫ در بخش راههای مواصلاتی تکمیل شدن سرک دوشی- بامیان، سرک شمال- جنوب که از مسیر دره صوف- یکه ولنگ آغاز شده و سرک شرق – غرب یا گردن دیوال از پروژه های حیاتی ملی و منطقهای ما است. در کنار آن ها سرک بین یکهو لنگ و غور و بین بامیان و دایکندی نیز اهمیت حیاتی دارد که از خامه به سرک قیر تبدیل شوند. افتتاح قسمت ششم سرک بامیان- بغلان یا دوشی را که امروز با حضور شما صورت گرفت به همه مردم افغانستان مخصوصا مردم بامیان تبریک میگویم. با سرک دره صوف- یکه ولنگ و سرک دوشی- بامیان، مناطق مرکزی به دو ولایت بغلان و سمنگان و بعد هم بلخ و شمال کشور وصل خواهد شد.
۳٫ بامیان در کنار این که یک شهر باستانی و تاریخی و دارای میراث فرهنگی است، یک منطقه مهم توریستی است با بندامیر زیبایش و طبیعت دلکش و آب و هوای مطبوع و مناظر جذاب و دیدنیش. از این رو پروژههای توسعه ای در مورد توریزم باید روی دست گرفته شود تا هم منابع عایداتی ما تقویت شود و هم فرهنگ کشور ما به دنیا معرفی گردد.
۴٫ شما میدانید که بامیان یکی از غنی ترین مناطق کشور از نگاه معادن است. حد اقل معادن ذغال سنگ و آهن آجیگگ از غنی ترین و قیمتی ترین منابع کشور ما است که استخراج آن ها میتواند چهره اقتصادی و صنعتی کشور ما را دگرگون کند.
۵٫ زراعت بامیان نیز از ظرفیت بالقوه بسیار بالایی برخوردا است. حد اقل تنها توسعه کچالوی بامیان میتواند فقر را از این منطقه ریشهکن کند در صورتی که از جانب دولت انکشاف پیدا کند و ظرفیت بهره وری و زمینه بازاریابی آن بالا برود.
مردم بامیان انتظار دارند که این پنج محور مورد توجه جدی حکومت قرار گیرد و ادارات مربوطه ما هر کدام در ساحه کاری خود این ظرفیت های بنیادی بامیان را بارور بسازند.
سوم- اولویت های اصلی در مطالبات هزاره ها:
جلالت مآب رئیسجمهور! این قسمت از مهمترین سخنانی است که میخواهم امروز نه در کابل بلکه در بامیان با شما در میان بگذارم، آن هم نه به عنوان معاون شما بلکه به عنوان یک فرد دایکندی وال و یا بامیانی و منسوب به مردم شریف هزاره. در آغاز باید تأکید کنم که من شخصا طرفدار جدی جامعه کثرت گرا و چندصدایی هستم و خوشحالم که امروز همه مردم افغانستان و مخصوصا هزارهها از نعمت آزادی بیان و آزادی سیاسی برخوردارند و اندیشه های متفاوت خود را آزادانه ابراز میکنند و جامعه چند صدایی هستند. اما علی رغم تفاوت دیدگاهها و صداها، رویکرد اکثریت قاطع و قریب به اتفاق مردم هزاره در شرایط فعلی که من هم طرفدار همین رویکرد هستم، طرفداری از یک نظام سیاسی و اجتماعی مدنی مبتنی بر مردم سالاری و حقوق شهروندی و حمایت از قانون اساسی و حکومت برخاسته از آن است.
هزارهها هرچند رنجهای بی شمار ناشی از محرومیت و عقدههای فراوان فروخفته تاریخی دارند که باید اجازه داده شود این عقدهها باز شوند و دردها گفته شود و همگی ریشه اصلی دردهای همدیگر را درک کنند و همدیگر را آنچنان که هست بشناسند و گذشته را هم به نقد بکشند و تاریخ را و حکومتها را و همه ما را مورد انتقاد و ارزیابی قرار دهند، ولی با همه اینها به باور من امروز هزارهها طرفدار تعامل مثبت با همه اقوام باهم برادر کشور هستند و من شدیدا این رویکرد را میستایم و از آن با همه وجود حمایت میکنم و هر کس یا گروهی که بر خلاف این رویکرد حرکت کند در حقیقت از هزارهها نمایندگی نمیکند و بلکه منافع مردم هزاره را زیر پا کرده است.
تودههای هزارهها در همه نقاط کشور و حتی در متن هلمند و قندهار و ارزگان با تودههای مردم پشتون یک زندگی مشترک و درهم تنیده و از هم تفکیک ناپذیر دارند و به عنوان همسایههای دیوار به دیوار در غم و شادی همدیگر شریک بوده و هستند و اگر روزی با هم جنگ و دعوا داشته باشند، روز دیگر برادر همدیگر و شریک در دسترخوان همدیگر هستند. هزارهها با همه اقوام تاجیک و اوزبیک و ترک تباران در سرتاسر کشور صدها نقطه مشترک تاریخی و فرهنگی دارند. هزارهها حتی با گروه طالبان به عنوان یک گروه منسوب به این سرزمین هیچ نوع دشمنی ندارند و آنان را به صلح و همزیستی فرا میخوانند ولی اگر از سوی طالبان مورد تجاوز قرار گیرند، در مقابل آنان میایستند و مقاومت میکنند و نه تنها از مردم و منطقه و زادبوم خود بلکه از همه وطن خود، افغانستان بزرگ دفاع خواهند کرد، اما از حکومت هم انتظار دارند که مورد حمایت قرار گیرند. زیرا جنگ امروز افغانستان یک جنگ قومی نیست. طالبان در حقیقت در وضعیت فعلی، دشمن همه مردم افغانستان هستند. مردم هزاره نه همه پشتونها را مساوی طالبان میدانند و نه طالبان را مساوی با پشتونها و نه حتی آنان را نماینده مردم پشتون. طالبان به همان اندازه که با اقوام دیگر مشکل دارند، بیشتر از آن مردم پشتون ما را رنج داده اند و از زندگی و آسایش و رفاه و تعلیم و پیشرفت محروم ساخته اند.
مردم هزاره طرفدار افغانستان واحد و یکپارچه و تجزیه ناپذیر هستند. از نگاه مردم ما شعارهای مانند خراسان و ترکستان و امثال آن و گرایش های دیگر، هوسهای پوچ و آرزوهای خیالی و غیرعملی و غیر مفید و بلکه زیانبار بر کشور ما است. ما میخواهیم همه مردم افغانستان وحدت ملی و همبستگی ملی خود و وطن واحد خود را باید مانند مردمک چشم خود گرامی دارند.
مردم هزاره حتی از نگاه فکری و مذهبی نیز یک پلی است بین سه شاخه فکری هزاره شیعه جعفری، هزاره شیعه اسماعیلی و هزاره سنی حنفی. به باور من این هر سه شاخه اعضای یک پیکرند و سمبولی از رواداری مذهبی بین هزارهها و نشانه ای از پیوند همه فرق مذهبی افغانستان هستند. امروز ما بسیار خوشحالیم که عملا همزیستی مسالمت آمیز مذهبی و رواداری مذهبی بین هزاره ها را تجربه میکنیم و همچنین در سطح کشور وفاق مذهبی ما یک الگوی زیست شرافتمندانه و آزادانه انسانی و اسلامی ما را نشان میدهد که باعث افتخار برای همه ما است.
جلالتمآب رئیسجمهور!
اما مردم هزاره در کنار رویکردها و باورهایی که یاد کردم، از دولت و حکومت افغانستان و از رهبری سیاسی کشور چند مطالبه اصلی دارد که مهمترین آن ها به نظرم چهار خواسته مشروع و قانونی است که به خاطر کمبود وقت و بدون توضیح اضافی تنها عناوین آنها را فهرست می کنم:
۱٫ مشارکت عادلانه در سیاست، حکومت و اداره از بالا تا پایین و در همه سطوح و شرکت در تصمیم گیریهای مهم ملی.
۲٫ انکشاف متوازن در همه مناطق کشور به شمول هزاره جات و مناطق هزاره نشین.
۳٫ تعدیل واحدهای اداری در سطح همه کشور و در ولایات و ولسوالیها مطابق حکم قانون اساسی و به طور خاص ایجاد ولایت جاغوری که یکی از خواستههای دیرینه نه تنها مردم هزاره غزنی بلکه از خواستههای تمام هزارههای افغانستان است.
۴٫ تأمین امنیت که امروز به یک مسأله اصلی این مردم تبدیل شده است. شما جناب رئیسجمهور بهتر از ما میدانید که در گذشته مناطق هزارهجات از امنترین مناطق کشور بود ولی در این ایام چهار گوشه هزارهجات ناامن شده است و گروه طالبان و داعش و همه گروههای تروریستی دیگر هزارهجات و هزارهها را هدف گرفته اند و هم از جانب دیگر این مردم را به عنوان حامیان جدی دموکراسی و نظام سیاسی و حکومت انتخابی کشور میشناسند و به همین جهت از چهارطرف پلان کرده اند که این منطقه را تحت تسلط خود بکشند. اما هزارهها با همه وجود از حکومت و از نظام سیاسی و از قانون اساسی کشور دفاع میکنند و در مقابل دشمن ایستادگی خواهند کرد. ولی انتظار دارند که در این میدان تنها نباشند و حکومت را حامی خود بدانند.
از این رو بسیار ضروری است که به نهادهای امنیتی کشور هدایت قاطع و جدی صادر نمایید که قطعات خاصی از نهادهای امنیتی و دفاعی ما در این مناطق تعبیه شوند تا در موقع خطر از جان و مال و زندگی این مردم دفاع کنند.
جلالتمآب رئیسجمهور! این سخنان را که به طور عریان و بی پرده و خارج از زبان دیپلماسی و بدون تعارف و ملاحظه با شما در میان گذاشتم، به خاطر اعتماد و شناختی است که در طول بیش از چهار سال از شما پیدا کرده ام و از حسننیت و افکار ملی و وطنپرستانه شما اطلاع کافی به دست آورده ام. شما یک شخصیتی با اندیشه مدرن هستید که تنها به منافع ملی افغانستان میاندیشید و نه به منافع خارجیها و به نظام حکومتی پاسخگو و به مشارکت ملی و حذف سیاست حذف و انحصار از تاریخ سیاسی افغانستان باور دارید. من از نزدیک میدانم که جناب شما در طول این چهارسال گذشته با تحمل خون جگریها و فشارها و تلخیهای زیادی برای اعاده امنیت و ثبات و به حرکت افتادن چرخ اقتصادی کشور، تلاش زیادی کرده اید و این تلاشها به ثمر هم نشسته است؛ هر چند که فشارهای جنگ و ناامنیها از یک سو و نابردباری و خودخواهی عده ای از سوی دیگر، متأسفانه همه اقدامات نیک و گامهای بلند حکومت وحدت ملی را تحت الشعاع قرار داده و بسیاریها نمیدانند که برای آینده کشور چه گام های بزرگی برداشته شده و چه پالیسیهای بلندی تهیه شده و به اجرا گذاشته شده است.
در رابطه با خواستههای هزارهها و شیعیان افغانستان از یک سو در طول ۱۸ سال اخیر پیشرفتهای چشمگیری صورت گرفته و در مورد چهار محور اصلی از خواسته هایی که امروز مطرح کردم، نیز در سالهای اخیر، بخشهای مهمی از آنها در حال عملی شدن است ولی هنوز این خواستهها ناتکمیل است. ما از شما انتظار داریم که در مدت باقی مانده حکومت وحدت ملی گامهای بیشتری در این رابطه برداشته شود و هرگاه در انتخابات بعدی شما مورد اعتماد مردم افغانستان قرار گرفتید، این فصل ناتمام یا راه ناتمام را برای همه افغانستان و مخصوصا برای هزاره جات تمام کنید.
به امید آن روز و به امید رفاه و آسایش همه مردم افغانستان و به امید برقراری صلح و امنیت پایدار در سرتاسر کشور.
تشکر از توجه شما
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.